اگر بخواهیم ساده و کلی نگاه کنیم، میتوانیم بگوییم هر انسانی از دو بخش جسم و روان تشکیل شده است. جسم ما شکل ظاهر است و نسبت به روان، دریافتی ملموستر و راحتتر از آن داریم؛ اما روان ما بسیار عمیقتر و در خیلی اوقات پیچیدهتر از جسم ما است. همۀ ما در زندگی روزمرۀ خود، خیلی اوقات کلماتی مانند روان، روانشناسی، روانی، روانپریش، روانکاو، روان درمانگر یا روانپزشک را شنیدهایم یا میشنویم، اما شاید برخی اوقات تفکیک برخی از این کلمات و مشخص کردن دامنه و حوزۀ مربوط به هر یک، خصوصاً روانشناس و روانکاو یا روانپزشکی و روانکاوی، سخت باشد. قطعاً بسیاری از شما، نام افراد شهیری چون؛ فروید و یونگ را شنیده باشید، اینان بزرگان علوم روانشناسی و روانکاوی هستند و بسیاری از پیشرفتهای صورت گرفته در این حوزهها و شاخههای علوم روانشناسی و روانکاوی جدید، بر اساس نظرات آنها است. شاید مفاهیم ذکر شده بسیار به هم نزدیک باشند و گاهی اوقات در مسیرهای نزدیک به هم پیش بروند. حالا ما در این مقاله قصد داریم ببینیم، روانکاو کیست؟ روانکاوی چیست؟ و فرق بین روانشناسی و روانکاوی در کلینیک روانپزشکی چیست؟ پس با ما همراه باشید.
روانکاوی چیست؟
اکثر مردم وقتی صحبت از روانکاوی به میان میآید، به یاد فروید و عقاید او در مورد عقدههای دوران کودکی و یا موضوعاتی که در مورد مسائل جنسی طرح کرده است، میافتند. اما باید در بسیاری از موارد، تصاویر و افکار قدیمی را به روز کرد و فراتر از این موضوعات نگریست.
به بیانی بسیار کاربردی و ساده، روانکاوی عبارت است از یک درمان روانشناختی پیشرفته که به افراد در برطرف کردن مشکلات و مسائل روانیشان کمک میکند. افراد زیادی هستند که در مورد احساس و دیدگاه و طرز فکر خود در مورد جهان پیرامون خویش و همچنین خودشان به شکل طولانی مدت دچار مشکل هستند. به هر حال ممکن است برای رفع اضطراب و استرس و مشکلات روانی، در کوتاه مدت و مقطعی، درمانها یا روشهایی وجود داشته باشد، اما برای رفع کامل و همیشگی این موضوعات، نیاز است تا به شکل عمیق به آنها پرداخت و راهکار ارائه داد، این راهی است که روانکاوی طی میکند.
خیلی از اوقات، فرد دچار مشکلات عدیدهای مانند اضطراب و افسردگی است که در اکثر موارد نیز ریشه در دوران کودکی او دارد، در این گونه مسائل، برای رفع و درمان ریشهای، جای ورود روانکاوی است. در ابتدا، روانکاوی در مورد افرادی به کار بسته میشد که به دیگر روشها و درمانها پاسخ نمیدادند، اما با ورود فروید و اظهار نظر او مبنی بر اینکه بسیاری از مسائل ریشه در زیر سطح خودآگاه ما دارند و باید به دنبال آنها در سطح ناخودآگاه گشت، جایگاه و شکل روانکاوی تغییر یافت.
به این شکل فروید به چهرۀ علم روانکاوی تبدیل شد و روانکاوی نیز پا به عرصۀ گسترده و پیچیدۀ ناخودآگاه گذاشت. روانکاوی نیاز به مهارت و تخصصی فرای دیگر حوزههای روان درمانگری مانند روانپزشکی و مددکاری اجتماعی داشته و نیاز به جلسات مکرر برای ورود به دنیای درون و ناخودآگاه افراد دارد. برای راه یافتن به ناخودآگاه و آشکار شدن آن، میبایست فرد آزادانه در مورد افکار و احساسات خود صحبت کرده و هر چیزی را که به ذهن میرسد بیان نماید؛ چرا که همواره ناخودآگاه سعی دارد تا خود را پنهان نموده و به روانکاو اجازۀ نزدیک شدن و تحلیل را نمیدهد.
روانکاو کیست؟
احتمالاً اسامیبرخی از روانکاوان معروف مانند فروید، یونگ، پیاژه، لکان، اریکسون و کارل راجز را همه ما شنیدهایم. روانکاو کسی است که با فرض اینکه مشکلات افراد پیچیدهتر از آن هست که به نظر میآید، به آنها کمک میکند تا مسائل و مشکلات را فراتر از سطح خودآگاه فرد بررسی نماید. روانکاو به فرد کمک میکند تا با وارد شدن به سطح ناخودآگاه خود و کشف ریشۀ مسائل در آنجا تا جایی که بشود، بعضاً با کشف کردن و کنار آمدن، خود به مقابله با معضلاتی که با آنها روبرو است، بپردازد.
روانکاوی را علم گفتگو درمانی نیز مینامند؛ بنابراین روانکاو به مراجعه کننده کمک میکند تا با استفاده از ذهن ناخودآگاه خود، به بازیابی بسیاری از احساسات و تجربیات عمیق و سرکوب شدۀ خود در گذشته بپردازد و بتواند بینش و آگاهی لازم را در مورد مسائل و محرکهایی که در عمق ناخودآگاه خود دارد و در رفتار و زندگی او تأثیرگذار است را به دست آورد.
طبق نظر فروید که او را پدر روانکاوی میدانند، عمدۀ رفتارها و اعمالی که از ما سر میزند، ریشه در اتفاقاتی دارد که در دوران کودکی ما رخ داده است. کسب این بینش و آگاهی با هدایت و راهنمایی روانکاو، باعث میشود تا فرد بتواند در جهت تغییر رفتارهای اشتباه و مسئلهساز خود اقدام نماید.
بنابراین یک روانکاو، عنوانی حرفهای است که به همۀ افرادی که در این حیطه قرار دارند اعطا نمیشود و نیاز به تخصص خاص دارد. همچنین در این حیطه نیز ممکن است تقسیمبندیهای متفاوتی وجود داشته باشد؛ به عنوان مثال روانکاو، روانکاو تحلیلگر، تحلیلگر یونگی، تحلیلگر لکانی، رواندرمانگر تحلیلی یا رواندرمانگر روانکاوی.
روانکاو در هنگام صحبت با مراجعهکننده، بیش از صحبت کردن، میشنود و تحلیل میکند. روانکاو با برقراری ارتباط مؤثر با فرد و انتقال بینش و عاطفۀ لازم، با تفسیر و تحلیل آنچه بدون محدودیت، از زبان مراجعهکننده میشنود، سعی میکند درک حاصل را به شکلی به او منتقل نماید که فرد بتواند آن را دریافت و هضم کرده و به کار ببندد.
آیا روانکاو همان روانشناس است؟
شاید دقیقاً تفاوت روانکاو و روانشناس را ندانیم و نتوانیم واضح و روشن، تفاوت این دو تخصص را دریابیم. از زمانی که فروید ریشۀ بسیاری از مشکلات را در دوران کودکی و ارتباط ما با والدین، به خصوص مادر دانست و تأثیرات آن در درمان مشخص شد، با وجود اینکه رویکردهایی نظیر CBT، هنوز حاکم هستند، اما روانکاوی و روانکاو جایگاه ویژهای یافته است.
هنوز شاید تصویر درستی از روانکاوی در ذهن افراد نباشد و یا تصویری شبیه به تصاویر فیلمها و کارتونها در ذهن افراد باشد که بیماری روی کاناپه دراز کشیده و روانکاو در کنار او بر مبل نشسته و گذشتۀ سرکوب شده و دردناک او را لایهروبی کرده و یا به بیان درستتر میکاود. یا اینکه روانکاوان قیافهای شبیه به فروید و عقایدی کاملاً شبیه به او در ذهن دارند. اگر چه فروید بنیانگذار روانکاوی جدید است و بسیاری از تصورات درست و نادرست در مورد روانکاوی، ریشه در عقاید و نظرات او دارد، ولی همانطور که پیشرفت فیزیک به عقاید نیوتن ختم نشد، توسعه و پیشرفت علم روانکاوی نیز محدود به نظرات فروید نشده است.
روانکاوی که درمان روانپویشی نیز نامیده میشود، شاخهای از روانشناسی بالینی است و میتوان آن را یکی از تکنیکهای روانشناسی دانست. روانکاوها نوع خاصی از رواندرمانی را بر اساس نظریههای فروید که بسط و گسترش یافته است ارائه میدهند. در واقع هم روانشناسان و هم روانکاوان با طرح سوالهایی سعی بر یافتن مشکل و ریشۀ آن کرده و راهکارهایی به بیمار توصیه میکنند تا احساس بهتری پیدا کرده و بتواند بر معضل خود فائق بیاید. اما تفاوت این دو، در سوالات و راهکارهایی است که مطرح میکنند.
تفاوت روانکاو و روانشناس چیست؟
روانشناسان معتقدند که با استفاده از استراتژیها و ابزارهایی خاص، فرد میتواند کنترل احساسات و افکار خود را در دست بگیرد. در نتیجه فرد توان غلبه بر افسردگی و ترسهای خود را خواهد یافت؛ این رویکرد که روانشناسان دارند، رویکرد آیندهنگر است که در CBT نیز به کار گرفته میشود. در این حالت، نظر غالب این است که افکار ما نوع احساساتمان را تعیین میکنند و بنابراین با تغییر طرز فکر، میتوانیم شادتر باشیم و کمتر دچار اضطراب و استرس شویم.
روانکاوان به گونۀ دیگری به موضوع مینگرند؛ آنها معتقدند که مسائل بیماران، ریشهایتر است و با از بین بردن احساسات نمیتوان آنها را حل کرد. در روانکاوی اساس بر درک این احساسات است، نه در از بین بردن و تغییر آنها. با قائل شدن سهم بیشتر ناخودآگاه در بروز مسائل و مشکلات بیماران، روانکاوان سهم کمتری برای خودآگاه در نظر میگیرند و ناخودآگاه را که توسط تجربیات و ارتباطات اولیۀ ما شکل گرفته است، مسئول بسیاری از درگیرها و معضلات ما میدانند. حتی مقاومت بیمار در دریافت درمان و حل مشکل را نیز ناشی از ناخودآگاه او میدانند.
در نهایت اینکه رویکردهای روانشناسی مانند CBT به عنوان رویکردهایی علمی شناخته شده و مورد تأیید بیشتر قرار گرفتهاند، اما رویکردهای عمیق روانکاوی هنوز با مقاومت زیادی روبرو هستند.
خدمات روانکاوی
حالا که دانستیم روانکاوی چیست و روانکاو کیست، نوبت آن رسیده تا در مورد خدماتی که روانکاوی ارائه میدهد صحبت کنیم. همانطور که در بالا گفتیم، یک روانکاو بیش از اینکه صحبت کند، گوش میدهد و تحلیل میکند. در حالیکه بیمار فارغ از هر محدودیتی از عواطف، احساسات، رویاها و تجربیات خود سخن میگوید، روانکاو به دنبال رویدادها یا الگوهایی تکرار شونده است که در گذشته و در تجربیات و اتفاقات بیمار رخ دادهاند. احتمالاً این الگوهای تکرارشونده میتوانند ریشۀ مشکلات و مسائل بیمار در زندگی او باشند.
روانکاو با اختصاص 3 تا 4 جلسه در هفته ببه مدت 45 تا 50 دقیقه یا در صورت لزوم بیشتر، موضوعات مطرح شده از سوی بیمار را شنیده، یادداشت کرده و به درستی تحلیل مینماید. او با حفظ رازداری به بیمار کمک میکند تا عوامل ناخودآگاهی را که عامل و کنترل کنندۀ رفتار او هستند را درک کرده و بیابد.
چه مشکلات با روانکاوی درمان میشوند؟
بسیاری از مشکلات و مسائل گوناگون در بزرگسالان و کودکان با روانکاوی قابل بررسی و درمان است. مواردی مانند:
- ترسهای فوبیایی
- افسردگی
- استرس و اضطراب
- حملات پنیک
- رفتارهای وسواسی
- اختلالات مربوط به اشتها
- مشکلات عزت نفس
- اختلالات جنسی
- رفتارهای خود ویرانگر
- مشکلات مربوط به روابط عاطفی
فرآیند روانکاوی و روند انجام آن
بر اساس نظریات موجود در روانکاوی، سه عنصر در شخصیت انسان وجود دارد که شامل خود (ego) ، نهاد (id) و سوپرایگو (superego) است. فروید معتقد است این سه عنصر با هم ترکیب شخصیتی انسان را میسازند و رفتارهای انسان از این سه عنصر مأخوذ شده و تحت تأثیر آنها است. اگر بخواهیم این سه عنصر را ردهبندی کنیم و برای آنها ترتیبی تعیین کنیم، به این شکل خواهند بود؛ نهاد یا ID، خود یا EGO و سپس فراخود یا SuperEGO که نهاد رفتارهای غریزی را دربرمیگیرد.
ایگو به دنبال تأمین خواستههاست و در پی آن است تا تصاویری را که نهاد ایجاد میکند، در جهان واقع و بیرون عینیت ببخشد. سوپرایگو یا فراخود، مسئول تمام استانداردها و پارامترهای اخلاقی و آرمانی است که ما از جهان اطراف خود کسب میکنیم و به وسیلۀ آنها در مورد موضوعات مختلف قضاوت و اظهار نظر میکنیم. فرا خود تمام موضوعات مختلفی مانند ارزشها، ایدهآلها، وجدان و دستاوردهای شخص را دربر میگیرد. گفتنی است که یک فرد با شخصیت سالم، دارای تعادل مناسبی بین تمامی این عناصر است.
تمام این مطالب را بیان کردیم که بگوییم، هر شخصی ممکن است در درون خود دچار تعارض بین این عناصر شود. به بیان مختصر و ساده بین سه عنصر ذکر شده که القاءگر غریزه، هویت و ارزش هستند، ممکن است در خیلی از موارد تضاد و کشمکش صورت گیرد. اینجاست که روانکاوی کمک میکند تا تعارضات و تنشهای بین این عناصر کاهش پیدا کرده و به فرد در کسب تعادل مناسب بین این عملکردهای ذهنی یاری میرساند؛ با صحبت و گفتگو و آشکار شدن مسائل درون ناخودآگاه فرد و تحلیل آنها و ارائه راهکار متناسب.
چه زمانی باید به روانکاو مراجعه کنیم؟
روانکاوی با توجه به روندی که دارد و سعی در برطرف کردن ریشهای و عمیق موضوعات و یافتن ریشۀ آنها در گذشته افراد و شناخت الگوهای تکرارشونده در زندگی او دارد، یکی از بهترین روشها برای کسانی است که مشکلات عمیق و ریشهای دارند و به دنبال حل مؤثر این مشکلات هستند.
ممکن است با به کار بستن راهکارهای مشابه بشود برخی مسائل را به صورت مقطعی برطرف کرد و با استفاده از تکنیکها یا استراتژیهایی، احساس بهتری در فرد ایجاد کرد که حتی زندگی او را به شکل مقطعی بهبود ببخشد، اما موضوع و مسئله اساسی و ریشهای برطرف نخواهد شد. در بسیاری از افراد معضلاتی وجود دارد که تا اصل و اساس آن موضوع کشف نشود و در درون او به درستی کاوش نگردد، معضل او رفع نخواهد شد.
روانکاوی میتواند ریشۀ بسیاری از عقدهها، رفتارهای نامتعادل و وسواسگونه و معضلات و مشکلاتی که به صورت الگوهای تکرار شونده، مرتب در زندگی فرد رخ میدهند را بیابد؛ البته ممکن است در برخی افراد، مؤثرتر از دیگری عمل کند.
با این حساب و بعد از آنکه دانستیم روانکاو کیست، میبایست زمانی به وی مراجعه کنیم که درپی حل اساسی مشکلات خود هستیم و تمایل داریم رفتار نابهنجاری که شاید مدت زمان طولانی ما و دیگران را آزار میدهد، برطرف و رفع کنیم.