دسترسی سریع
اختلال افسردگی اساسی چیست ؟ افسردگی یکی از اختلالات شایع است که بسیاری از افراد ممکن است در زندگی خود به آن دچار شوند. اما نوع و شدت این بیماری برای افراد گوناگون متفاوت خواهد بود.
این بیماری یک اختلال مرتبط با تغییر خلق و روحیات است که میتواند سطح انرژی و میل به فعالیت فرد مبتلا به به میزان چشمگیری کاهش دهد و او را از انجام فعالیتهای روزمره خود باز دارد. به همین دلیل در برخی افراد تبعات نامطلوبی خواهد داشت و ممکن است روند عادی زندگی او را دچار مشکل کند.
بسیاری از ما به محض اینکه به دلایلی غمگین میشویم یا حوصله انجام فعالیتهای عادی روزمره و وظایفمان را نداریم احساس میکنیم که دچار افسردگی شدهایم؛ اما معمولاً اکثر این حالات فقط تغییرات موقت است و بیماری تلقی نمیشود. اما در ادامه قصد داریم بیشتر در مورد افسردگی و انواع آن صحبت کنیم.
برای این اختلال دستهبندیهای گوناگونی در نظر گرفته شده است. این بیماری بر اساس شدت، نشانهها و طول مدت تقسیم بندی میشود و میتوان گفت افسردگی مداوم یا دیستایمیا، افسردگی پس از زایمان، افسردگی ناشی از اختلال دوقطبی، اختلال عاطفی فصلی و اختلال افسردگی اساسی از انواع مهم افسردگی هستند. در مواردی نیز بسته به شرایط ممکن است افسردگیهای موقت مانند افسردگی پیش از قائدگی یا بهدلیل شرایط موقت زندگی نیز برای اشخاص رخ دهد.
یکی از انواع مهم و متداول این بیماری، اختلال افسردگی اساسی است که به آن افسردگی عمده، ماژور یا Major نیز گفته میشود. این اختلال نوعی بیماری با نشانههای مشخص و طولانی مدت که فرد را برای مدت زیادی درگیر میکند و فعالیتهای عادی زندگی او را دچار اختلال مینماید.
نشانههای افسردگی اساسی
فرد مبتلا به این اختلال، دچار حس غم و اندوه است و این ناراحتی میتواند توسط خود شخص احساس شود و حتی دیگران نیز این احساس را در فرد ببیند. علاوهبر چنین احساسی، فرد ابتلا نسبت به فعالیتهایی که قبلا با علاقه انجام میداد دیگر رغبتی ندارد و از انجام آنها لذت نمیبرد.
رفتارهای بیمار در پی این بیماری دو سمت افراطی دارد. ممکن است دچار بیاشتهایی شود و یا بیش از حد غذا بخورد که درنتیجه آن در مدت کوتاهی بدون در پیش گرفتن رژیم غذایی یا برنامه ورزشی خود خواسته دچار کاهش یا افزایش وزن محسوسی شود. به علاوه ممکن است از بیخوابی رنج ببرد یا بیش از حد تمام ساعات روز را در خواب سپری کند. در هر صورت بیماری انرژی کافی برای انجام کارهای خود را ندارد و همیشه دچار خستگی است. این خستگی ممکن است نمود جسمانی نیز داشته باشد و فرد در عضلات خود احساس کرختی و درد داشته باشد. حتی ممکن است سرعت صحبت کردن او نیز از حالت معمولی کندتر باشد یا کارها و حرکات خود را به کندی انجام دهد. بیمار ممکن است تمرکز خود را از دست بدهد و نتواند به درستی فکر کند.
متمایزترین و در عین حال خطرناکترین نشانه ابتلا به این بیماری، احساس گناه، پشیمانی، انزجار از خود و جهان و در کنار آن احساس پوچی و بیهدف بودن است که به فرد بهطور پیوسته درگیر آن است. این یک نظریه موقت در مواجهه با ناملایمات زندگی نیست؛ بلکه شخص برای مدتی طولانی و پیوست هیچ میلی به ادامه زندگی ندارد. او ممکن است از خودکشی و پایان زندگی خود صحبت کند و یا حتی به این کار اقدام کند. درصورتی که فرد دچار این عارضه شده، لازم است تا هرچه سریعتر با یک متخصص مشورت کند تا از بروز اتفاقی ناگوار پیشگیری شود.
مسئله مهم در تشخیص اختلال افسردگی اساسی و تمییز آن از سایر بیماریهای خلقی و روحی این است که فرد مبتلا به این اختلال، برای مدتی طولانی (حداقل دو هفته) درگیر این عوارض است و نمیتواند از آن خارج شود.
علت ابتلا به افسردگی اساسی
ابتلا به افسردگی علت واحد و مشخصی ندارد اما میتوان گفت مجموعهای از عوامل فیزیکی، اجتماعی و روانی میتواند منجربه بروز این مسئله شود. در برخی افراد وقوع مشکلات اساسی و وقایع بسیار ناگوار و ضربههای روحی مانند از دست دادن عزیزان، مشکلات و شکستهای مالی یا عاطفی میتواند زمینه ابتلا به این بیماری شود. در برخی موارد نیز بیمار دچار مشکلات جدی جسمی میشود که در اثر آن افسردگی نیز در او پدیدار میشود. از جمله این بیماریها میتوان به ام اس، بیماریهای قلبی و عروقی، سرطان، نقص عضو، تصادفات و حوادث با آسیب شدید اشاره کرد.
تغییرات در میزان هورمونهای درون مغز نیز میتواند تعادل جریان این مواد شیمیایی را برهم زده و اختلالات خلقی را در فرد به وجود آورد.
عوامل ژنتیکی و وراثتی و ساختار و ترکیب هورمونهای مغز نیز در ابتلا به این بیماری مؤثر است. اختلال افسردگی اساسی بیماری ارثی نیست اما درصورت وجود آن در پدر و مادر یا خواهر و برادر دوقلو امکان ابتلای آن بیشتر میشود.
درمان افسردگی اساسی
از آنجا که شروع این بیماری حاصل عوامل جسمی و روحی گوناگون است، درمان آن نیز از طریق ترکیبی از روشهای دارویی و روانشناسی خواهد بود. مهمترین مسئله شناخت بیماری و مراجعه به بهترین روانپزشک است. پزشک در ابتدا سعی میکند ازشرایط بیمار آگاه شود و به دنبال نشانههای بیماری بگردد و پس از یافتن علائم افسردگی اساسی در بیمار، لازم است تا احتمال وجود مشکلات جسمی را در او بررسی کند. به همین دلیل ممکن است آزمایشهای را برای این منظور توصیه کند. پس از آن بهتر است زمینههای وراثتی و روانی بیمار مورد بررسی قرار گیرد. به همین دلیل اگر وجود این بیماری در افراد دیگر خانواده سابقه داشته باشد بهتر است پزشک خود را در جریان قرار دهید. همچنین آسیبهای روحی اخیر فرد نیز باید در نظر گرفته شود چون درصورت کنار آمدن فرد با واقعه مشکل افسردگی او نیز برطرف خواهد شد.
ترجیح پزشک در مواجهه با این بیماری در ابتدا این است که در حد امکان از تجویز داروها خودداری کند و با درمانهای روانشناختی بیمار را درمان کند. با این حال ممکن است برخی داروهای ضد افسردگی نیز تجویز شود. این داروها با کنترل میزان هورمونهایی که در شدت گرفتن این بیماری تأثیر میگذارد و مهار جذب سراتونین در بدن به کنترل عوارض بیماری کمک کند. البته این داروها عوارض اعتیاد آوری ندارند و صرفاً جهت تنظیم میزان هرمونهای درون مغز تجویز میشوند.
مهمترین تلاشها برای درمان افسردگی عمده، استفاده از جلسات مشاوره بهصورت خصوصی یا گروهی است. درمان شناختی رفتاری یکی از این روشهاست و پزشک سعی میکند با این روش به بیمار کمک کند تا افکار منفی خود را کنار گذاشته و بتواند مشکلات خود را حل کند تا با گذر از چالشهایی که در آن گفتار شده انگیزه خود را به دست بیاورد. برگزاری جلسات درمانی زمان زیادی نخواهد برد اما استمرار آن بهصورت منظم بسیار اهمیت دارد و میتوانند نتیجه محسوس و چشمگیری در بهبود بیمار داشته باشد.
درمانهای گروهی میتواند شامل گردهمآیی افراد با مشکلات مشابه باشد که روشهای مورد نظر خود برای مقابله با بیماری را باهم به اشتراک بگذارند و یا جلسات مشاوره با حضور خانواده بیمار برای رفع مسائل خانوادگی و کمک به رفع مسائل خواهد بود.
افسردگی را اشتباه نگیرید!
در برخی موارد، افراد مسائل را با اختلال افسردگی اساسی اشتباه میگیرند. ممکن است شخصی برای مدت محدود به دلایلی احساس غم و اندوه داشته باشد و به اشتباه تصور کند که دچار افسردگی شده است. اما باید بدانید که افسردگی صرفاً به احساس غمگین بودن محدود نمیشود و تأثیر آن بر بیمار فراتر از یک احساس ناراحت کننده است.
احساس اندوه معمولاً دلیل مشخصی دارد و مدت کوتاهی فرد را درگیر میکند. در میان این احساس، فرد ممکن است با یادآوری خاطرات گذشته یا توجه به مسائلی احساس شادی داشته باشد. این افراد معمولاً از فعالیتهای روزمره خود عقب نیستند و احساس پوچی و میل به خودکشی بهصورت پیوسته با او همراه نخواهد بود. اما ابتلا به افسردگی اساسی به معنای احساس غم و بیرغبتی به جهان برای مدت طولانی است و تمام زندگی عادی و فعالیتهای فرد را تحت تأثیر قرار میدهد. با اینحال اگر شخصی به دلیلی مانند از دست دادن عزیزان یا شکست عاطفی یا اقتصادی دچار غم و اندوهی شد که برای مدت طولانی با وی همراه بود بهتر است از یک مشاور کمک بگیرد چون تکانههای روحی میتوانند زمینه ساز ابتلاء به اختلال افسردگی اساسی شوند.
زندگی سالم، همراه درمان
یکی از مؤثرترین کارها برای کمک به بهبود روند درمان، ایجاد تغییرات مثبت در سبک زندگی است. برای این کار بهتر است از مصرف دخانیات و الکل دوری کنید. تا جایی که ممکن است از فعالیتها و محیطهای استرسزا بپرهیزید و با کمک تراپیست خود سعی کنید مشکلاتتان را به راحتترین روش رفع و رجوع کنید تا کمتر درگیر آنها شوید. از ورزش منظم روزانه و حضور در طبیعت استفاده کنید و سعی کنید رژیم غذایی سلامت در پیش بگیرید. برای خواب و بیداری خود برنامه منظمی تهیه کنید و طبق آن عمل کنید. جلسات مشاوره خود را با جدیت و منظم دنبال کنید و به توصیههای پزشک خود عمل کنید. از داروهایی که برایتان تجویز شده نترسید و نگران نباشید. این داروها به هیچ وجه اعتیاد آور نیستند و به شما برای بهبود سریعتر کمک میکنند. از عزیزانتان کمک بگیرید. برای آنها توضیح دهید که از آنها چه انتظاری دارید و چطور میتوانند به شما کمک کنند.